کامل یادم نمیاد فقط بعضی موارد تصادفی...
دوست داشتم یه دختر بودم. شب ها دعا می کردم که فردا یه دختر باشم.روز اول: سیاه
بخش اول: رهایی از تن
خیلی کم با بچه های دیگه جور می شدم. هیچ وقت عاشق فوتبال بازی کردن نبودم. زنگ های ورزش فقط یه گوشه می نشستم و خودم رو با یه چیزی مثل یه تیکه سنگ یا یه کاغذ مشغول می کردم.
اهل حرف های که پسرها باهم می زدن نبودم.
به عوضش عاااااااااااشق عروسک و بازی های دخترونه بو 28 تیر 1396 روانپزشک...
ادامه مطلبما را در سایت 28 تیر 1396 روانپزشک دنبال می کنید
برچسب : سیاه, نویسنده : shokoofehpoorreza بازدید : 42 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 9:13